شاه پرندگان
افزوده شده به کوشش: نیلوفر ذوالفقاری
شهر یا استان یا منطقه: خوزستان
منبع یا راوی: گردآوری : یوسف عزیزی بنی طرف و سلیمه فتوحی
کتاب مرجع: فرهنگ افسانه های مردم ایران
صفحه: ۷۵-۷۶
موجود افسانهای: -
نام قهرمان: چکاوک
جنسیت قهرمان/قهرمانان: پرنده
نام ضد قهرمان: شیر
قصههایی که در آن از چگونگی و چرایی موجودیت جهان و آنچه در آن است سخن رفته، بیشتر به اسطوره شبیه هستند. روایت «شاه پرندگان» درباره چگونگی «پادشاه» شدن چکاوک در میان پرندگان و همینطور علت به وجود آمدن آواز آن است.
یک روز شیر و چکاوک - که کوچکترین پرندگان است - به یکدیگر طعنه میزدند و به جرأت و قدرت خود مباهات میکردند. شیر گفت: «من میتوانم با حرکت یک پنجه، زندگی ترا بگیرم.» چکاوک در پاسخ گفت: «من قبل از هر چیز کلهات را با زانویم میشکنم.» طولی نکشید که آنها یکدیگر را به مبارزه طلبیدند تا ادعایشان را در میدان نبرد آزمایش کنند. شیر همه جانوران کره زمین را که میتوانستند راه بروند و نمیتوانستند پرواز کنند دعوت کرد در حالی که چکاوک جاندارانی را فراخواند که با پر و بال حرکت میکردند. نبرد آغاز شد. چکاوک به پشهها و مگسها دستور داد: «از طرف سر به شیر حمله کنید.» در یک لحظه هزاران پشه و مگس، وزوزکنان جلوی چشم و گوش شیر را گرفتند، به طوری که نتوانست جلوی خود را ببیند. او تلوتلوخوران به طرف روباهها و کفتارها رفت و فریاد زد: «الفرار!» چکاوک به خرمگسها و زنبورها دستور داد: «حمله به چهار پایان.» بی درنگ شترها و الاغها بر اثر نیش حشرات مثل لشکر شکست خورده فرار کردند. چکاوک برای گرما بخشیدن به جنگ، مقداری خاکستر روی دم خود حمل کرد تا آن را روی دشمن بپاشد و در همان حال صدا زد: «اطفو! اطفو!» یعنی آتش را خاموش کنید. دیری نکشید که شیر و لشکریانش از پای درآمدند. اما چکاوک هنوز هم، تا زمان ما میگوید: «اطفو! اطفو!» و گرچه لانهاش به اندازه و شکل یک پیاله قهوه است، اما ما او را شاه پرندگان مینامیم.